تئوری ابهام (Vagueness) بیان میکند بسیاری از مفاهیم زبان مرز دقیق ندارند و میان مصادیق روشن و نادرست، حوزهای خاکستری پدید میآید. این نظریه فلسفی که توسط مکس مطرح گردید، منطق کلاسیک را به چالش کشید و در نهایت زمینهساز منطق فازی در عرصه علم گردید. در این مقاله «تئوری ابهام مکس بلک» مفهومسازی و تعریف خواهد شد.
تعریف تئوری ابهام مکس بلک
نظریه ابهام مکس بلک از دل فلسفه زبان قرن بیستم بیرون آمد؛ زمانی که فیلسوفان به چالشهای معنایی و چندوجهی بودن زبان توجهی عمیق داشتند. مکس بلک، فیلسوف و منطقدان بریتانیایی-آمریکایی، بر این باور بود که ابهام نه خطا، بلکه ویژگی ذاتی زبان طبیعی است. از نظر او، واژهها همواره در بستری از احتمالات معنایی شناورند و معنا تنها در بافت (Context) مشخص میشود.
در این نظریه، ابهام زبانی به دو سطح تقسیم میشود: ابهام واژگانی و ابهام ساختاری. ابهام واژگانی زمانی رخ میدهد که یک واژه چند معنا دارد، مانند واژه «شیر» در زبان فارسی. ابهام ساختاری به حالتی اشاره دارد که نحو یا ساخت جمله باعث چندتعبیری میشود. مکس بلک تأکید میکند که این دو سطح، نه نشانه نقصان، بلکه بازتابی از پویایی زبان هستند.
در نهایت، مکس بلک با نقد دیدگاههای منطقیگرایان مانند فرگه و کارنپ، نشان داد که معنا همیشه در مرز میان قطعیت و احتمال حرکت میکند. از این منظر، نظریه ابهام او نوعی نظریه میانرشتهای است که میان منطق، معناشناسی و فلسفه زبان پل میزند.
تاریخچه تئوری ابهام
در سال ۱۹۷۳ ماکس بلک فیلسوف کوانتوم مقالهای راجع به آنالیز منطق به نام ابهام «Vagueness» را منتشر کرد. البته جهان علم و فلسفه مقاله بلک را نادیده گرفت، اگر این چنین نمیشد ما هم اکنون باید منطق گنگ را به جای منطق فازی مورد بررسی قرار میدادیم.
مکس بلک عبارت «مبهم» را به این دلیل استفاده کرد که برتراند راسل و دیگر منطق دانان آن را برای چیزی که ما اکنون آن را «فازی» مینامیم، استفاده کرده بودند. نظریه بلک مورد قبول واقع نشد و در مجلهای اختصاصی که تنها گروه اندکی آن را مطالعه میکردند در سکوت به فراموشی سپرده شد.
ماکس بلک که در سال ۱۹۰۹ در شهر باکو در کناره دریای خزر به دنیا آمده بود، در سال ۱۹۸۹ در گذشت. پس از ماکس بلک، لطف علی عسگرزاده با یک تغییر جدید راه تازهای را برای قبولاندن این ایده باز کرد. در سال ۱۹۶۵ لطفی زاده مقالهای تحت عنوان «مجموعههای فازی» منتشر ساخت. در این مقاله او از منطق چندارزشی لوکاسیه ویچ برای مجموعهها استفاده کرد. او نام فازی را برای این مجموعهها در نظر گرفت تا مفهوم فازی را از منطق دودویی دور سازد.
اهمیت و ضرورت نظریه ابهام مکس بلک
شناخت نظریه ابهام مکس بلک برای پژوهشهای زبانشناسی، فلسفه و حتی علوم شناختی ضروری است. این نظریه ما را متوجه میکند که بدون درک ابهام، هیچ تبیین کاملی از معنا وجود ندارد. ابهام نه مانع، بلکه ابزار انعطاف و خلاقیت در زبان است.
دلایل اهمیت این نظریه عبارتاند از:
- کمک به درک ماهیت چندوجهی معنا در زبان طبیعی
- ایجاد چارچوبی برای تحلیل خطاهای معنایی در ترجمه و ارتباط
- بهکارگیری در هوش مصنوعی و پردازش زبان طبیعی برای درک چندمعناییها
- تبیین نقش بافت در شکلگیری معناهای متغیر
ازاینرو، نظریه مکس بلک افق جدیدی را برای مطالعه معناشناسی کاربردی و زبان در بسترهای متنوع فرهنگی و علمی میگشاید.
سخن پایانی
اصول اولیه و شالوده فکری منطق فازی در نظریه ابهام بیان شده است. در این نظریه فرضیه زیربنایی منطق دوارزشی ارسطویی زیر سوال رفته است. در مقابل از دیدگاه چندارزشی استفاده شده است که از حالت صفر و یک خارج میباشد. کوشش اصلی این است که به جای کمی کردن مفاهیم با مقادیر عددی قطعی از بازهای از مقادیر استفاده شود. مقاله ابهام در منطق فازی یک مقاله زیربنایی محسوب میشود. از این رو بسیاری از دانشجویان و پژوهشگران مایل هستند با این مفاهیم آشنا شوند. برای فهم بهتر نظریه ابهام چه منبعی بهتر از مقالهای که توسط خود مکس بلک توشته شده است. اصل مقاله مکس بلک را برای راه جویان دانش تهیه کردم.
دانلود مقاله تئوری ابهام مکس بلک
منبع: حبیبی، آرش؛ آفریدی، صنم. (۱۴۰۱). تصمیمگیری چندشاخصه. تهران: ناروندانش.