مدیریت عملکرد استراتژیک سازمان

مدیریت عملکرد استراتژیک کوششی نظام‌مند برای بهبود توانمندی کارکنان در انجام فعالیت‌های شغلی براساس یک برنامه بلندمدت سازمانی است. مدیریت و رهبری سازمان دستخوش تغییرات زیادی شده است و به اهدافی روشن و هماهنگی میان کارکنان و دوایر نیاز دارد.

این تغییرات بنیادین به یک برنامه‌ریزی استراتژیک نیاز دارد که در واقع نقشه راه برای آینده‌ای روشن خواهد بود. نیروی انسانی عامل اصلی اجرای این استراتژی است و بنابراین مدیریت استراتژیک عملکرد ابزاری است که رسیدن به اهداف بلندمدت سازمان را تضمین می‌کند. با برنامه‌ریزی بلندمدت می‌توان به اهداف نهایی سازمان پیرامون عملکرد شغلی کارکنان دست پیدا کرد.

سیر تاریخی تحولات مربوط به موضوع عملکرد سازمان با مباحث ارزیابی عملکرد شروع و به مدیریت عملکرد منتهی گردید. به تدریج لزوم تدوین برنامه‌های بلندمدت و تنظیم خط‌مشی سازمانی برای دستیابی به اهداف موجب پیدایش مفهوم مدیریت عملکرد استراتژیک گردید. تحقیقات انجام شده به طور صریح بیان می‌کنند که یک سیستم مدیریت عملکرد استراتژیک باید بطور کامل بکار گرفته شود تا اهداف اجرائی مدیریت عملکرد تضمین شود. یک سیستم کامل مدیریت عملکرد استراتژیک را می‌توان براساس پیش‌بینی میزان دستیابی به مزایای مدیریت عملکرد سنجید. بکارگیری کامل یعنی شرایطی که در آن عوامل حیاتی موفقیت و شاخص‌های کلیدی عملکرد سازمان که در سیستم جاری ارزیابی عملکرد مورد بررسی قرار می‌گیرند پژوهشگر شود.

مدیریت عملکرد استراتژیک در عصر رقابت

پیچیدگی محیط عرصه رقابتی کسب‌وکار و افزایش انتظارات مشتریان، ضرورت آگاهی از نقاط قوت و ضعف سازمان و بهبود مستمر بهره‌وری را پیش از پیش آشکار نموده است. از این رو یکی از دغدغه‌های اساسی سازمان‌های امروز دستیابی به یک شیوه مدیریت عملکرد جامع، قابل اعتماد و انعطاف پذیر است تا با توسل بر آن اطلاعات دقیق و کافی از جایگاه امروز خویش به دست آورند و با نگاه به آینده، از خطاهای گذشته درس بگیرند.

رسیدن به اهداف سازمان در گروی توانایی نیروی انسانی در انجام امور محوله است. بنابراین بهبود عملکرد و بهسازی نیروی انسانی نیاز انکارناپذیری برای سازمان‌ها است و مدیریت عملکرد ابزاری برای دستیابی به این هدف است. مدیریت عملکرد از طریق ایجاد همدلی بین کارکنان و همسویی بین اهداف کارکنان و اهداف سازمان می‌کوشد تا با هدایت کارکنان در دستیابی به اهداف سازمانی، بهره‌وری نیروی انسانی و بالطبع بهره‌وری کل سازمان را افزایش دهد.

هر چه مدیریت عملکرد در نیل به اهداف مذکور موفقتر باشد، بهره‌وری نیز افزایش یافته در نتیجه موفقیت و استمرار سازمان تضمین خواهد شد. مدیریت عملکرد  یکی از مباحث ویژه مدیریت منابع انسانی استراتژیک  است و ابزار مناسبی برای ارتقای عملکرد کارکنان و سازمان به حساب می‌آید. مدیریت عملکرد رویکردی است که با دادن آموزشهای لازم به نیروی کار و همچنین برقراری یک نظام منصفانه در ارزیابی عملکرد کارکنان و نیز برقراری نظامهای حقوق و مزایا و پاداشهای مبتنی بر عملکرد، سعی در ایجاد همدلی بین کارکنان و سرپرستان دارد تا از این طریق اهداف کارکنان را با اهداف سازمان همسو نموده و بر بهره‌وری نیروی انسانی بیافزاید.

اجرای مدیریت عملکرد استراتژیک

در صورتی که مدیریت عملکرد با ملزومات و پیش نیاز آن در سازمان طراحی و اجرا شود، می‌تواند بخشی از مسائل و مشکلات سازمان را شناسایی و در جهت حل آنها راهکارهای عملی ارائه کند، مدیریت عملکرد نگرش جامعی به عملکرد افراد و سازمان دارد و با سازوکارهایی مشخص بین عملکرد فـردی و سازمانی هم‌افزایی  ایجـاد مــی‌کند. پیچیدگی محیط عرصه رقابتی کسب‌وکار و افزایش انتظارات مشتریان، ضرورت آگاهی از نقاط قوت و ضعف سازمان و بهبود مستمر بهره‌وری را پیش از پیش آشکار نموده است. از این رو یکی از دغدغه‌های اساسی سازمان‌های امروز دستیابی به یک شیوه مدیریت عملکرد جامع، قابل اعتماد و انعطاف پذیر است تا با توسل بر آن اطلاعات دقیق و کافی از جایگاه امروز خویش به دست آورند و با نگاه به آینده، از خطاهای گذشته درس بگیرند.

مدیریت عملکرد یک رویکرد کلاسیک و سنتی مدیریت، در تئوری سازمان‌ها است. با وجود اهمیت و ضرورت مدیریت عملکرد در بهره‌وری سازمان نتایج بسیاری از پژوهش‌ها حاکی از آن است که مدیریت عملکرد در رسیدن به این هدف ناتوان بوده است. آنچه مدیریت عملکرد را در افزایش بهره‌وری سازمانی ناتوان ساخته است عدم تاکید آن بر بهبود نیروی انسانی جهت نیل به افزایش بهره‌وری سازمانی است. مدیریت عملکرد استراتژیک رویکردی است جامع و بلندمدت که می‌کوشد تا با بهبود و بهسازی نیروی انسانی  اهداف سودآوری و بقای بلندمدت سازمان را تضمین کند.

جمع بندی بحث

بهبود مستمر عملکرد سازمان‌ها، نیروی عظیم هم‌افزایی ایجاد می‌کند که این نیروها می‌تواند پشتیبان برنامه رشد، توسعه و ایجاد فرصت‌های تعالی سازمانی شود. دولت‌ها و سازمان‌ها و مؤسسات همواره در جهت نیل به این هدف می‌کوشند. بدون بررسی و کسب آگاهی از میزان پیشرفت و دستیابی به اهداف و بدون شناسایی چالش‌های پیش روی سازمان و کسب بازخور و اطلاع از میزان اجرای سیاست‌های تدوین شده و شناسایی مواردی که به بهبود جدی نیاز دارند، بهبود مستمر عملکرد میسر نخواهد شد. دستیابی به این اهداف بدون اندازه‌گیری و ارزیابی امکان‌پذیر نیست.

به زعم لرد کلوین فیزیکدان انگلیسی در مورد ضرورت اندازه‌‌گیری هرگاه توانستیم آنچه درباره آن صحبت می‌کنیم اندازه گرفته و در قالب اعداد و ارقام بیان نماییم می‌توانیم ادعا کنیم درباره موضوع مورد بحث چیزهایی می‌دانیم. در غیر این صورت آگاهی و دانش ما ناقص بوده و هرگز به مرحله بلوغ نخواهد رسید. علم مدیریت  نیز مبین مطالب مذکور است. هرچه را که نتوانیم اندازه‌گیری کنیم نمی‌توانیم کنترل کنیم و هرچه را که نتوانیم کنترل کنیم مدیریت آن امکان‌پذیر نخواهد بود. موضوع اصلی در تمام تجزیه و تحلیل‌های سازمانی، عملکرد است و بهبود آن مستلزم اندازه‌گیری است و از این رو سازمانی بدون سیستم مدیریت عملکرد قابل تصور نمی‌باشد.


فصل دوم و ادبیات پژوهش ارزیابی عملکرد و مدیریت عملکرد

فصل دوم و ادبیات پژوهش در زمینه ارزیابی عملکرد و مدیریت عملکرد سازمانی توسط پایگاه پارس‌مدیر به نگارش درآمده است. این فصل دوم در پایان‌نامه‌ای با هدف ارزیابی عملکرد پایگاه پارس‌مدیر تهیه شده و به نگارش در آمده است. بنابراین مالکیت معنوی آن با پایگاه پارس مدیر است و بازنشر آن از نظر قانونی و اخلاقی صحیح نیست. مبانی نظری و ادبیات پژوهش ارزیابی عملکرد، مدیریت عملکرد و عملکرد شغلی را می‌توانید خریداری کنید.

5 1 رای
امتیازدهی به مقاله